فنای اصحاب سیدالشهداء علیه السلام در آن حضرت

حضرت آیة اللَه حاج سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی در شرح روایت عنوان بصری در رابطه با فنای اصحاب سیدالشهداء علیه السلام در آن حضرت می فرمایند :

یک روز در کربلا در خدمت مرحوم آقاى حدّاد- رضوان اللَه علیه- بودیم، مرحوم والد هم بودند، والد بزرگ ما، جّد مادرى ما، مرحوم حاج آقا معین شیرازى- رحمة اللَه علیه- ایشان هم حضور داشتند. یک مطلبى را ایشان از آقاى حدّاد سؤال کردند ولکن مرحوم آقا جواب دادند. ایشان سؤال کردند که:

 در زیارتی که از امام صادق علیه السلام راجع به شهداى کربلا وارد شده است ( زیارت سیدالشهداء در روز عرفه)  ، حضرت  می‌فرمایند :” السّلام علیکم یا اولیاء اللَه و احبائه، السّلام علیکم یا اصفیاء اللَه و اودائه، السّلام علیکم …،” بعد به دنبال آن مى‌فرمایند: “بابى انتم وامّى” ؛ پدر و مادر من فداى شما باد!

 چطور ممکن است امام علیه ‌السّلام بیاید در قبال مزار مطهّر آنها و بگوید: “بابى انتم وامّى” ؛ این کلام دلالت بر این مى ‌کند که امام علیه ‌السّلام در مقام تعلیم به ما می باشند ، که وقتی ما در کنار آن مقامات مى‌ایستیم همین مطلب را بگوئیم، والّا چگونه امام زمان علیه‌ السّلام بیاید در کنار آنها بایستد و بگوید: “بابى انتم و امّى؟!”

 مرحوم آقا در جواب این مطلب فرمودند:” نخیر! هیچ اشکالى ندارد، منافانى ندارد که خود امام علیه ‌السّلام بیاید و در اینجا این مطلب را بفرماید ؛ و جهتش هم این است که این ارواح مطهّره ‌اى که الآن در اینجا مدفون هستند، اینها الآن دیگر جنبه استقلالیت ندارند. اینها وقتى که در روز عاشورا آمدند زیر خیمه امام حسین و در تحت ولایت آن حضرت قرار گرفتند ، دیگر امام حسین شدند. نه اینکه هر کدام از اینها یک امام حسین بشود، امام حسین یکیست، دو تا امام حسین ما نداریم، ولى اینها دیگر آن جنبه غیریت با سیدالشّهداء را از دست دادند و فانى در ذات و ولایت آن حضرت شدند.

فنای اصحاب سیدالشهداء علیه السلام در آن حضرت

تبيين و توضيح حقيقت علم حضوري به بيان حضرت آية اللَه حسيني طهراني

امام صادق علیه‌السّلام به عنوان بصری می‌فرمایند: ای بندۀ خدا! علم به واسطۀ تعلّم نیست. بلكه علم نوری است كه واقع می‌شود در قلب كسی كه خدا بخواهد او را هدایت كند. این علم عبارت است از این نور. نكته‌ای كه در اینجا به نظر می‌رسد این است كه در این عبارت امام صادق می‌فرمایند: كسی را كه خدا بخواهد هدایت كند، در قلب او، این نور را قرار می‌دهد. امّا كسی را كه راهی برای هدایت ندارد، این نور در قلب او نیست. معنای این، این است دیگر. عكس نقیض این قضیه اینطور می‌شود: هر كسی كه خدا بخواهد هدایتش كند این نور را در قلبش قرار می‌دهد و هر كسی را كه خدا نخواهد هدایتش كند و راهی به هدایت ندارد، پس معلوم می‌شود این نور در قلبش نیست. این یك مطلب. مطلب دیگر كه از اینجا استفاده می‌شود این است كه: آن نوری كه خدا در قلب این شخص قرار می‌دهد برای هدایت، آیا ممكن است آن نور به غیر از هدایت رهنمایی و راهبری كند؟ این دیگر امكان ندارد. یعنی اگر خداوند در قلب شخصی نور هدایت قرار داد، این علم قرار داد، دیگر این نور نمی‌شود شخص را به غیر از هدایت و به ضلال و گمراهی راهنمایی كند. معنای روایت این است دیگر. كلام حضرت این را می‌خواهد بفرماید: كسی را كه خدا بخواهد هدایت كند، این نور را در قلبش قرار می‌دهد. حالا اگر در قلب كسی این نور بود، آیا ممكن است دستورات او به غیر از هدایت متوجّه باشد؟ دیگر نمی‌شود، امكان ندارد. پس اگر ما دیدیم كه یك نفر آمد به غیر از هدایت و به طرق دیگری كه قطعاً برای ما مشخّص است كه راه، غیر از راه هدایت است، راهنمایی می‌كند، از این جا ما می‌فهمیم پس این در قلبش این نور نباید باشد. چون تعارض پیدا می‌شود. نوری را كه خدا در قلب این قرار داده، این نور چَپَكی دارد می‌رود؛ این كه نمی‌شود. به این طرف دارد می‌رود. از این طرف در قلبش نور است، بعد دستوراتی كه دارد می‌دهد، دستورات خلاف است. دستوراتی كه قطعاً انسان می‌داند خلاف است؛ نه اینكه جای شك و شبهه‌ای دارد. امام صادق می‌فرماید دیگر، ما حرف خودمان را كه نمی‌زنیم. طبق این بیان و طبق این عبارت، اگر شما در جایی دیدید كه دارد حركت و سمت‌گیری به غیر از آن طریقی است كه وجدان شما آن طریق را نمی‌پسندد، فطرت شما آن طریق را نمی‌پسندد، عقل و منطق شما این طریق را نمی‌پسندد، احكام مسلّمۀ اسلام این طریق را نمی‌پسندد، آن فرامین شریعت این طریق را نمی‌پسندد، اگر ما دیدیم به این سمت دارد می‌رود، بدانیم این اوامر از این نور سرچشمه نگرفته. نمی‌شود این طور باشد. حالا این یك مقدّمه‌ای بود كه ما گفتیم. حالا باید برویم یك راهی را دور بزنیم، برگردیم به این مطلبی كه الآن گفتیم برسیم. ببینیم می‌توانیم امروز از عهده بر بیاییم یا نه؟ یا مثل بقیۀ وعده‌هایی كه می‌دهیم، خلاصه همینطور هی به تأخیر می‌افتد. دیگر با خدا، ما شروع می‌كنیم، دیگر حالا ببینیم چه می‌شود.

تبيين و توضيح حقيقت علم حضوري به بيان حضرت آية اللَه حسيني طهراني

اهمیت تدريس‌ اخلاق‌ و عرفان‌ و فلسفه‌

در حوزه‌هاي‌ علميّۀ شيعه‌ و معتزله‌، بحث‌ حكمت‌ و فلسفه‌ دارج‌ و رائج‌ بود؛ به‌ خلاف‌ أشاعره‌ كه‌ بحث‌ در مطالب‌ عقليّه‌ نمي‌كردند. فلهذا متكلّمين‌ شيعه‌ در طيّ بيش‌ از هزار سال‌ هميشه‌ مظفّر و پيروز بوده‌اند و علماء و فقهائي‌ را همچون‌ هِشام‌ بن‌ حَكَم‌ و سيّد مرتضي‌ و شيخ‌ مفيد و خواجه‌ نصيرالدّين‌ طوسي‌ و علاّمۀ حلّي‌ و ميرداماد و ملاّ صدراي‌ شيرازي‌ و قاضي‌ نوراللَه‌ شوشتري‌ و اخيراً سيّد مهدي‌ بحرالعلوم‌ و آخوند ملاّ محمّد كاظم‌ خراساني‌ و حاج‌ ميرزا محمّد حسن‌ آشتياني‌ و فرزندش‌ حاج‌ ميرزا احمد آشتياني‌ و حاج‌ ميرزا مهدي‌ آشتياني‌ و آخوند ملاّ حسينقلي‌ همداني‌ و آقاي‌ آقا سيّد احمد كربلائي‌ طهراني‌ و حاج‌ ميرزا محمّد حسين‌ نائيني‌ و حاج‌ شيخ‌ محمّد حسين‌ آل‌ كاشف‌ الغطاء و حاج‌ شيخ‌ محمّد حسين‌ اصفهاني‌ كمپاني‌ و حاج‌ ملاّ مهدي‌ نراقي‌ و حاج‌ ميرزا محمّد حسن‌ شيرازي‌ و آقا شيخ‌ محمّد باقر اصطهباناتي‌ و آقا شيخ‌ احمد شيرازي‌ و حاج‌ ميرزا فتح‌ اللَه‌ مشهور به‌ شيخ‌ الشّريعة‌ اصفهاني‌ و حاج‌ سيّد احمد خونساري‌ و حاج‌ شيخ‌ محمّد علي‌ شاه‌آبادي‌ و شاگرد مبرّزش‌ رهبر كبير فقيد انقلاب‌ اسلامي‌ آية‌ اللَه‌ حاج‌ آقا روح‌ اللَه‌ خميني‌ و حاج‌ ميرزا ابوالحسن‌ رفيعي‌ قزويني‌ و آقا سيّد حسين‌ بادكوبه‌اي‌ و شاگردانش‌ استادنا الاكرم‌ علاّمۀ طباطبائي‌ و برادرشان‌ حاج‌ سيّد محمّد حسن‌ الهي‌ تبريزي‌ و غيرهم‌ ممّا لايمكن‌ حَصرُهم‌ و عَدُّهم‌ بيرون‌ داده‌اند؛ و پاسدار و حافظ‌ دين‌ و قرآن‌ و شريعت‌ سيّد المرسلين‌ و ائمّۀ طاهرين‌ بوده‌اند. روي‌ اين‌ اساس‌، بحث‌ تفسيري‌ قرآن‌ كريم‌ و تدريس‌ حكمت‌ و فلسفه‌ و علوم‌ عقليّه‌ و حوزه‌هاي‌ عرفان‌ و اخلاق‌ از لوازم‌ لاتنفكّ اين‌ حوزه‌هاي‌ فقهيّه‌ به‌ شمار مي‌آمد.

شبي‌ مرحوم‌ آية‌ اللَه‌ آقا سيّد عبدالهادي‌ شيرازي‌ در مجلس‌ خلوت‌ تأسّف‌ ميخورد كه‌: چون‌ من‌ براي‌ تحصيل‌ وارد نجف‌ اشرف‌ شدم‌، دوازده‌ حوزۀ رسمي‌ تدريس‌ اخلاق‌ و عرفان‌ وجود داشت‌؛ و الآن‌ يكي‌ هم‌ وجود ندارد.

اهمیت تدريس‌ اخلاق‌ و عرفان‌ و فلسفه‌ و تفسير در حوزه‌هاي‌ علميّۀ شيعه‌

کیفیت سلوک بانوان

موضوع اين جلسه: مباني و واقعيتهاي فطري 1 – متابعت از ضوابط و قواعد فطري موجب تكامل انسان می شود. 2 – مباني حكومتها و قوانين حاكم بر جوامع بشري بر اساس حقيقت توحيد نمي‌باشد بلكه بر اساس هواها و اميال نفساني است. 3– حكايت امتحان كردن مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي توسط مرحوم شيخ محمد بهاري رضوان اللَه عليهما. 4 – حكايت عجيب تعارض و اصطكاك ميان مرحوم سيد محمد كاظم يزدي با مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي و بزرگواري مرحوم ميرزا محمدتقي شيرازي. 5 – سيره علامه طهراني رضوان اللَه عليه در منع شاگردانشان از كار خلاف و غير صحيح. 6 – تمسّك به توجيهات و تأويلات شرعي بمنظور دستيابي به خواسته‌هاي نفساني. 7 اعتراض حضرت زهرا سلام اللَه عليها به اميرالمؤمنين عليه السلام كه چرا نشسته‌اي و حركت نمي‌كني. 8 – همواره ملاك و ميزان در جعل قوانين لحاظ قرار دادن امر غالب مي‌باشد نه نادر. 9 – سخنان حضرت صديقه طاهره به اميرالمؤمنين عليه السلام در ارتباط با سكوت حضرت در قبال غصب جايگاه خلافت و عدم تحرّك خارجي حضرت. 10 – حكايت شركت كردن و كانديدا شدن مرحوم علامه طهراني رضوان اللَه عليه در اولين دوره مجلس خبرگان.

اجع به مطالبی که قبلا درباره کیفیت سلوک بانوان صحبت می‌شد و همین طور مسائلی که در جلسات عنوان مطرح شد در کیفیت روابط و ضوابط زوجیت، اشکالات و مطالبی از دوستان مطرح می‌شد چه مشافهتاًو چه به صورت نامه مطالبی را مطرح می‌کردند. به نظرم رسید قبل از مطرح شدن مباحثی که راجع به فطرت ما داشتیم این مطلب را در تتمه مسائل گذشته به عنوان تذکر و تبیین بعضی از سوالات و مطالبی که شاید از نظر افتاده بوده عرض کنم گرچه خود همین به عنوان یک سرفصلی برای ورود در مسائل فطری ما است.

 بحثی را که امروز می‌خواستم خدمت دوستان عرض کنم مسئله مبانی فطری و واقعیتهای فطری و عینیت‌های فطری است. فطرت چیست و چه عینیت‌ها و ضوابط و قواعدی را دارد و آیا متابعت از فطرت لازم است و یا مخالفت با مبانی و ضوابط فطری چه اثراتی بر تکوّن و فعلیت ها و رشد و ترقی و تکامل انسان وارد می‌کند؟

 تا حدودی راجع به این مطلب قبلا صحبت شده بود و عرض شد که متابعت از ضوابط و قواعد فطری موجب تکامل و به فعلیت رسیدن قوا و عدم توجه به این مسئله موجب از بین رفتن سرمایه الهی است و تلف کردن اکسیر و کیمیای عمر و بالمآل از دست دادن حیات و سعادت اخروی است. این یک مسئله‌اساسی است که سوالی که راجع به این مطلب شده و می‌توان گفت که حدود هشتاد درصد از مطالب بر این محوریت دور می‌زند او این است که چرا باید شرع و مبانی و قواعد شرعی به نحوی باشد که تصور برود از این دو طرف تشکیل دهنده زندگی، یک طرف همیشه محکوم و مظلوم و مطیع و طرف دیگر همیشه حاکم و با تعبیری حالا نه چندان خوشایند ظالم و مطاع و فرمانده باید انجام بگیرد؟ آیا اگر مسئله فقط برنامه زندگی است می‌بایست به این نحو باشد یا این که نه؟ همان طوری که امروزه مطرح می‌کنند که این مطالب مربوط به زمانهایی است که هنوز فرهنگ انسانی در جوامع بین المللی به صورت قوانین بشری تدوین نشده بود.

دیدگاه اهل معرفت راجع به عاشورا

به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم و ایام منتسب به سید الشهدا علیه‌السّلام من مناسب دیدم كه چند كلمه‌ای در كیفیت نگرش انسان به این واقعه و این قضیه و آنچه كه مد نظر بزرگان و اولیاء در ارتباط با این مسأله هست بپردازیم بر حسب مجال و مقدار ادراك و فهم خود.

دیدگاه اهل معرفت راجع به عاشورا

 و آنچه را كه مرحوم آقا رضوان اللَه علیه در رابطه با این مسأله در نوشتجات خودشان مطالبی فرمودند و پرده از روی بعضی از اسرار و حقایق مخفیه برداشتند، خب طبعا بعضی از روی عدم ادراك صحیح و بعضی هم از روی تعصب و انانیت بر ایشان خرده گرفتند و نسبت به آن مطالب انتقاداتی را مطرح كردند و می‌كنند.

 البته نیت و نظر ما بر این بود كه در آن كتابی كه در دست تالیف داشتیم و فعلا متوقف شده به نام تاریخ [سیمای‌] عاشورا به طور مفصل در آنجا این مسأله را باز كنیم، اما خب حالا خیلی به نحو اجمال و در عرض چند دقیقه‌ای نسبت به این مطلب عرائضی عرض می‌شود.

 به طور كلی این واقعه عاشورا یك واقعه منحصر به فردی در تاریخ است، یعنی یك قضیه‌ای است كه نمی‌شود همینطور فقط به آن به عنوان یك مسئله‌ای كه از روی اتفاق و صدفةً پیش آمده انسان به این مسئله نگاه كند.

 خب ما برای مراسم سوگواری راجع به همه بزرگان و اولیا دین مجالس عزا داریم، راجع به پیغمبر، حضرت صدیقه كبری، أمیرالمؤمنین، امام مجتبی و همینطور سایر ائمه علیهم السلام مجالس عزاداری هست، سوگواری هست، و به خاطر احیاء ذكر امام علیه‌السّلام، كه نفس مسئله احیاء ذكر آنها واجب است و لازم و ضروری است. چون امام علیه‌السّلام ركن دین است، بلكه مهمترین ركن دین است و باید نام او را همیشه زنده نگه داشت به عنوان یك فریضه و وجوب. غیر از سایر افراد حالا به هر مرتبه‌ای می‌خواهند باشند، افراد در هر درجه‌ای، اینها خب افرادی هستند می‌آیند می‌روند، صلحا، عبّاد، اشخاص مختلف، ولی ذكر و نام آنها لازم نیست و واجب نیست، امام ركن دین است همانطوری كه انسان دین خود را باید زنده نگه دارد و بپا نگه دارد و متوجه مبانی آنها باشد و مرور كند نسبت به مبانی و نسبت به قوانین و نسبت به آموزه‌های دین مواظب باشد پیگیر باشد چه بكند و چه كاری نكند، چه دستوراتی را انجام بدهد و چه مسائلی دوری كند، خود احیاء ذكر امام علیه‌السّلام این واجب است و این احیا به صور مختلفی می‌تواند تحقق پیدا بكند. انسان مطالبی را بگوید بنویسد، صحبت‌هایی داشته باشد برنامه‌هایی داشته باشد و یكی از آنها خب مجالسی است كه در آن مجالس ذكر امام می‌شود و به واسطه ذكر امام انسان در آن فضای ولائی آن امام قرار می‌گیرد و علاوه بر اینكه از آن نفحات و بركات معنوی و انوار ساطع و از نفس آن امام بهره‌مند می‌شود نسبت به آن مبانی و قضایا و حقایقی كه باید به آنها ملتزم باشد خب اطلاع پیدا می‌كند و این یك مطلبی است كه باید به آن بیشتر توجه كرد.

جلد اول کتاب تفسیر المیزان

شامل ترجمه و بیان سوره حمد و آیات 1 تا 183 سوره بقره است.
در جلد اول تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ابتدا انواع روش‌های تفسیر قرآن از گذشته تا به امروز، از جمله روش تفسیر مفسرین، روش تفسیر محدثین، روش متکلمین و روش فلاسفه، را بیان میکنند. سپس، با معرفی ویژگی تفسیر المیزان، وارد بیان و تفسیر سوره حمد و سپس آیات 1 تا 183 سوره بقره میشوند. از جمله موضوعات مهمی که در این جلد به آن پرداخته شده عبارت اند از:
• روایتی از پیامبر در مورد فضائل سوره حمد
• جریان سوفسطائیها و شکاکها که علم را قبول نداشتند
• روایتی از امام صادق پیرامون انواع کفر
• اعجاز قرآن و عمومیت آن بر تمام انس و جن
• استدلال وجود دو عالم و عوالم برزخ و قیامت بر اساس آیات
• ماجرای دو بار مردن و زنده شدن انسان توسط خدا
• کافر بودن ابلیس پیش از خلقت انسان
• اطلاع ملائکه از فساد و خونریزی انسان‌ها در زمین پیش از اینکه انسانی خلق بشود
• چگونگی دسترسی پیدا کردن شیطان به آدم و حوا در بهشت
• چگونگی بیرون شدن آدم و حوا از بهشت بر اساس روایتی از امام صادق
• علوم پنج گانه مخفی در دنیا
• آیاتی که منسوخ اند و صرفا برای زمان خاصی نازل شده اند
• بحث روایی پیرامون هجرت حضرت ابراهیم به مکه و بنا نهادن کعبه
• احادیث و اخباری پیرامون ماهیت و منشا سنگ حجرالاسود
• اشاره قرآن به فتح مکه با توجه به تغییر قبله
• شرح حال مرده در قبر و سوال پرسیدن های نکیر و منکر از وی
• بحث های روایتی پیرامون عفو، قصاص و دیه، قصاص و اعدام در زمان فعلی
• حکم وصیت کردن در قرآن و روایات پیرامون آن